همه ي پريشاني ها و شومي ها را به گردن عوامل خارجي انداختن،اغفال مردم از واقعيت هاي زشت داخلي است و نتيجه اش ناديده گرفتن و پوشاندن سرچشمه ي اصلي و كانون هاي نخستيني است كه استعمار يكي از جوشش هاي آن است و به تعبيري يكي از مدعوين طبيعي و حتي جبري آن!!!
همه ي گناهان را به گردن استعمار و امپرياليسم خارجي بار كردن،يك نوع تبرئه كردن عوامل حقيقي گناه و جنايت است كه در پيش چشم ما هستند و مستقيم با ما و ما با آن ها سروكار داريم و دريغا كه نمي شناسيم؛
چنين نگرشي به مسائل،كه دست هاي آلوده ي خودي را پاك مي شويد و همه ي تقصيرها را متوجه "خارجي ها" مي كند درست تقليد شيوه ي بيهوده ي كار آن شاعران و فيلسوف نمايان صوفي مآب قديم -گرچه در ميان موج نو هم از اين قدما بسيارند- است كه نگاه هاي ناخشنودان و ستمديدگان و مردم پايمال شده در زير سم ستوران خان و خاقان و قاضي و مفتي و صوفي را و قرباني سنت هاي منجمد و عبث هاي متحجر و خرافه هاي بيماري زاي اجتماعي و سياسي و مذهبي را از زمين به آسمان ها و آن سوي ابرها مي خواندند و با مبارزات بي خطر و دشنام ها و شعارهاي تند بي ضرر، در حمله به خدا و فردا و تقدير و ستاره و چرخ كجمدار و روزگار غدار عقده گشايي مي كردند...!